مطالعات اجتماعی بیمه
بهروز میرزایی؛ اصغر محمدی؛ مهرداد نوابخش
چکیده
پیشینه و اهداف: پژوهش حاضر با هدف اکتشاف و تبیین عوامل سازمانی مؤثر بر تخلفات بیمة شخص ثالث در صنعت بیمة ایران صورت گرفته است. روششناسی: پژوهش حاضر مبتنی بر روششناسی آمیخته از نوع توصیفی– اکتشافی صورت گرفته است. جامعة آماری بخش کیفی تحقیق شامل خبرگان حوزة مدیریت بیمه و جامعهشناسی اقتصادی و توسعه است که با استفاده ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: پژوهش حاضر با هدف اکتشاف و تبیین عوامل سازمانی مؤثر بر تخلفات بیمة شخص ثالث در صنعت بیمة ایران صورت گرفته است. روششناسی: پژوهش حاضر مبتنی بر روششناسی آمیخته از نوع توصیفی– اکتشافی صورت گرفته است. جامعة آماری بخش کیفی تحقیق شامل خبرگان حوزة مدیریت بیمه و جامعهشناسی اقتصادی و توسعه است که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و گلوله برفی تعداد 26 نفر متخصص تا حد اشباع انجام شد. جامعة آماری بخش کمّی پژوهش، شامل کارکنان شعب شرکتهای بیمة شهر تهران در سال 1400 بوده است که با روش نمونهگیری خوشهای تعداد 354 نفر بهعنوان نمونة آماری انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها در بخش کیفی مصاحبة نیمهساختاریافته با خبرگان و در بخش کمّی پرسشنامه بوده است. روایی پرسشنامه به روش صوری و محتوایی و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ تأیید شد. تجزیهوتحلیل دادههای بخش کیفی تحقیق با استفاده از روش تحلیل مضمون و دادههای بخش کمّی با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی از طریق نرمافزار Amos21 انجام شد.یافتهها: براساس یافتههای بخش کیفی، در مجموع 52 مضمون پایه، 18 مضمون سازماندهنده و 5 مضمون فراگیر (عدالت سازمانی، تعهد سازمانی، سازمان غیررسمی، فرهنگ سازمانی و قانونمندی) شناسایی شده است. طبق یافتههای بخش کمّی، عدالت سازمانی و تعهد سازمانی بهترتیب با 0.84- و 0.56- اثر منفی و معکوس و متغیر سازمان غیررسمی با 0.54 تأثیر مثبت و مستقیم بر تخلفات کارکنان شرکتهای بیمة فعال در حوزة بیمة شخص ثالث داشتهاند. متغیر عدالت سازمانی از طریق تأثیر بر تعهد سازمانی و سازمان غیررسمی بر تخلفات کارکنان شرکتهای بیمه اثرگذار بوده است.نتیجهگیری: براساس یافتههای تحقیق، پیشنهاد میشود عوامل سازمانی ارائهشده در این مطالعه در برنامههای راهبردی صنعت بیمه در مبارزه با تخلفات بیمهای ملحوظ شود و مورد تأکید شرکتهای بیمه قرار گیرد. در زمینة عدالت سازمانی پیشنهاد میشود در راستای احیای عدالت سازمانی ارزشهای یادشده در بین کارکنان شرکتهای بیمه و جاری کردن عدالت در فرایندهای سازمانی مورد توجه قرار گیرد. در مورد تعهد سازمانی پیشنهاد میشود ابعاد تعهد سازمانی مورد نظر این پژوهش بهعنوان مبنایی برای ارتقای تعهد سازمانی کارکنان لحاظ گردد. در ارتباط با سازمان غیررسمی نیز پیشنهاد میشود با نگرش مثبت به سازمانهای غیررسمی از وجود آنها در راستای اهداف و راهبردهای شرکتهای بیمه استفاده شود.
مطالعات اجتماعی بیمه
مهدی خادمی گراشی؛ شاهین طیار؛ شیوا نصرتی
چکیده
پیشینه و اهداف: بیمه کردنِ بزرگترین سرمایة انسان (عمر)، نیاز به تحلیلهای عمیقی از کنشهای شخصیتی، اجتماعی و ادراکی دارد. در سایر رشته فعالیتهای بیمهای، بیمهگر ممکن است دلخوش به روابط سازمانی باشد، اما توسعة بیمة زندگی به نفوذ در ذهن و احساس افراد وابسته است. با لحاظ این موضوع که افراد با ویژگیهای شخصیتی و جایگاه اجتماعی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بیمه کردنِ بزرگترین سرمایة انسان (عمر)، نیاز به تحلیلهای عمیقی از کنشهای شخصیتی، اجتماعی و ادراکی دارد. در سایر رشته فعالیتهای بیمهای، بیمهگر ممکن است دلخوش به روابط سازمانی باشد، اما توسعة بیمة زندگی به نفوذ در ذهن و احساس افراد وابسته است. با لحاظ این موضوع که افراد با ویژگیهای شخصیتی و جایگاه اجتماعی متفاوت، واکنشهای مختلفی به پیشنهادِ بیمة زندگی از جنبة ادراک از ریسک دارند، این مطالعه به تحلیل ساختارمند تمایل به خرید بیمة زندگی میپردازد.روششناسی: تحقیق پیش رو بهلحاظ هدف کاربردی و از حیث روش توصیفی و از نوع اکتشافی است؛ گردآوری اطلاعات بهصورت کتابخانهای و میدانی و با استفاده از ابزار مصاحبة عمیق ساختارنیافته و پرسشنامه در دو بخش کیفی و کمّی صورت گرفته است. پارادایم نظری– فلسفی که این پژوهش بر آن اساس بنا شده است از نوع آمیختة تفسیرگرا– اثباتگرایی است. روش تحقیق استفادهشده در بخش کیفی، رویکرد پدیدارشناسی توصیفیِ زیست جهان تأملی است. در بخش کمّی، پرسشنامهها با روش نمونهگیری منطقهای در دسترس توزیع شد. دادهها از 265 پرسشنامه در سه منطقة تهران حاصل شد.یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل فرضیهها نشان داد که بعد وظیفهشناسی رابطة معناداری با تمایل به خرید بیمة زندگی دارد. همچنین یافتهها نشان میدهد گونهشناسی شخصیت بیمهگذار بر ریسک ادراکشده تأثیر دارد که در نهایت کنش وی در تمایل به دریافت بیمة زندگی را متأثر میسازد. همانطور که یافتههای این پژوهش نشان داد بعد وظیفهشناسی رابطة منفی معناداری با ریسک ادراکشده دارد، یعنی هرچه مسئولیتپذیری فرد بیشتر باشد ریسک کمتری را درک میکند. همچنین رابطة معکوس معنادار بین ریسک ادراکشده و تمایل به خرید بیمة زندگی یافت شد؛ اما نتایج نشان داد که هیچ یک از عوامل طبقة اجتماعی بر قصد خرید بیمة زندگی تأثیری ندارد.نتیجهگیری: کاوش در نتایج این تحقیق میتواند در حل چالش بیمهگران در شناسایی درست گروه (های) هدف و تحلیل ادراک متنوع افراد، مؤثر باشد. با توجه به نتایج پژوهش میتوان بیان کرد بیمة زندگی با مزایایی که دارد ثابت شده است که فرد را قادر میسازد عدم قطعیت خطرات را پوشش دهد. شرکتهای بیمه باید تفاوتهای نگرش خانوادهها به ریسک را در نظر بگیرند و انواع مختلف بیمههای زندگی را توضیح و بنا بر شرایط و خواستههای مشتریان توصیههایی در خصوص بیمة مناسب ارائه دهند. شرکتهای بیمه باید تفاوتهای نگرش خانوادهها به ریسک را در نظر بگیرند و انواع مختلف بیمههای زندگی را با توجه به کارکردهای حمایتی و سرمایهگذاری بیمه توضیح و بنا بر شرایط و خواستههای مشتریان توصیههایی در خصوص بیمة مناسب ارائه دهند و اطمینان حاصل کنند که خانواده فعالانه در خرید منطقی و علمی بیمة زندگی مشارکت میکنند. یافتههای این مطالعه درک بهتری از پاسخهای افراد به ریسک براساس ویژگیهای شخصیتی ارائه میدهد و اهمیت درک خطر از نداشتن بیمة زندگی را نشان میدهد. اگر اطلاعاتی دربارة ویژگیهای شخصیتی افراد داشته باشیم، میتوانیم رفتار افراد را پیشبینی کنیم، بهطوری که ارائهدهندگان بیمة زندگی میتوانند مداخلات مناسبی با هدف افزایش آگاهی در بین افراد جامعه طراحی کنند.
مطالعات اجتماعی بیمه
مهدی شکوری؛ طهمورث شیری؛ رضا علی محسنی
چکیده
پیشینه و اهداف: دولتها همواره برای ادارة جامعه، نظام حمایتی– رفاهی داشتهاند که در راستای سیاستهای رفاهی تعیینشده از سوی آنها عملیاتی میشود. بخش عمدة این حمایتها که مشتمل بر «مساعدت اجتماعی»، «بیمههای اجتماعی» و «سیاست بازار کار» است، محصول سیاستهای رفاهی است. هدف مقالة حاضر، تحلیل گفتمان سیاست ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: دولتها همواره برای ادارة جامعه، نظام حمایتی– رفاهی داشتهاند که در راستای سیاستهای رفاهی تعیینشده از سوی آنها عملیاتی میشود. بخش عمدة این حمایتها که مشتمل بر «مساعدت اجتماعی»، «بیمههای اجتماعی» و «سیاست بازار کار» است، محصول سیاستهای رفاهی است. هدف مقالة حاضر، تحلیل گفتمان سیاست رفاهی در «قانون کار» و «طرح بیمة بیکاری ایام کرونا» است.روششناسی: روش تحلیل گفتمان (به شیوة تحلیل گفتمان لاکلاو و موفه)، روش پژوهش انتخابی در این نوشتار است. به این منظور، متن «قانون کار» و «طرح بیمة بیکاری ایام کرونا» بهعنوان جامعة هدف پژوهش، مبنای بررسی و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب، همواره ایران دارای سیاستها و برنامههای رفاهی بوده، اما جایگاه سیاست رفاهی در حوزة بیمة بیکاری در گفتمانهای سیاسی و اجتماعی دولتهای پس از انقلاب یکسان نبوده است و در ترسیم فضای گفتمانی هر دولت، با توجه به دالّ مرکزی آن، سازوکارهای سیاست رفاهی در حوزة رفع بیکاری و اشتغالآفرینی متفاوت بوده و در ضمن مفصلبندی گفتمان حاکم بر قانون کار و طرح بیمة بیکاری ایام کرونا تاحدودی متمایز بوده است. بدینترتیب که دالّ شناور «سیاست رفاهی در حوزة رفع بیکاری» در قانون کار را بر مبنای دالّ مرکزی «سیاست اجتماعی اشتغال کامل» میتوان تعریف کرد، اما در طرح بیمة بیکاری ایام کرونا دالّ شناور «سیاست رفاهی در حوزة بیکاری» بر مبنای دال مرکزی «اعمال سیاست حمایتی جامع» قابل تعریف است.نتیجهگیری: فصل مشترک رویکردهای گفتمانی در خصوص بیکاری و حمایتهای مربوطه در ایران — و مشخصاً در قالب دو متن قانونی مذکور — تمرکز بر «عدالت استحقاقی» در بهرهمندی از خدمات کوتاهمدت تأمین اجتماعی در قالب بیمة بیکاری است؛ بدینمعنا که صرفاً مشمولان قانون تأمین اجتماعی و قانون کار، مستحق برخورداری از حمایت بیمهای تلقی میشوند و آن دسته از بیکاران که فاقد چنین مشخصاتی باشند، خارج از حوزة حمایتی قرار گرفتهاند؛ چنین تلقی و رویکردی، در تعارض با سیاست مندرج در اصل 29 قانون اساسی است، زیرا تأکید این مادة قانونی بر این است که تأمین اجتماعی یک حق همگانی است که دولتها مکلفاند آن را از طریق بهکارگیری درآمدهایعمومی و یا استفاده از منابع حاصل از مشارکت مردم، برای آحاد جامعه تأمین کنند؛ این اصل دقیقاً اشاره به لزوم رعایت «نگاه حمایتی و جامع (مبتنی بر عدالت توزیعی)» دارد.
مطالعات اجتماعی بیمه
منیژه احمدی؛ صمد بارانی
چکیده
پیشینه و اهداف: کیفیت خدمات و جلب رضایت مراجعان و دریافتکنندگان خدمات، همواره یکی از چالشهای مهم سازمانهای خدماتمحور است. در بخش بهداشت و درمان، رضایت شغلی بهطور قوی با کیفیت و کارایی خدمات، رضایت بیماران و کاهش هزینههای پزشکی ارتباط دارد. منابع انسانی نقش محوری را در ارائۀ خدمات با کیفیت ایفا میکنند. یکی از عوامل مؤثر ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: کیفیت خدمات و جلب رضایت مراجعان و دریافتکنندگان خدمات، همواره یکی از چالشهای مهم سازمانهای خدماتمحور است. در بخش بهداشت و درمان، رضایت شغلی بهطور قوی با کیفیت و کارایی خدمات، رضایت بیماران و کاهش هزینههای پزشکی ارتباط دارد. منابع انسانی نقش محوری را در ارائۀ خدمات با کیفیت ایفا میکنند. یکی از عوامل مؤثر در رضایت شغلی، سبک رهبری است. مدیران می توانند با اتخاذ و بهکارگیری سبک رهبری مناسب و اثربخش، میزان رضایت شغلی کارکنان خود را افزایش دهند. در این راستا، پژوهش حاضر به دنبال بررسی تأثیر رهبری تحولآفرین بر رضایت شغلی کارکنان و نتایج آن بر رضایتمندی بیماران با نقش میانجی توانمندسازی ساختاری در سازمان بیمۀ سلامت ایران است. پس از مطالعۀ آن، بهدرستی با اهداف و ضرورت تحقیق آشنا شوند.روششناسی: این پژوهش از نظر هدف؛ کاربردی میباشد، از نظر روش و چگونگی گردآوری دادهها؛ توصیفی از نوع پیمایشی بوده و از نظر نحوۀ اجرا، از نوع همبستگی و ار نظر نوع داده تحقیق کمی است. جامعۀ آماری تحقیق؛ کلیۀ مدیران و کارشناسان سازمان بیمۀ سلامت ایران به تعداد213 نفر که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان 132 نفر به روشنمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. روش گردآوری دادهها بهصورت میدانی و کتابخانهای بوده است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه میباشد. برای سنجش متغیر رهبری تحولآفرین از پرسشنامۀ بس و آولیو (2004)، برای سنجش رضایت شغلی از پرسشنامۀ هاکمن و اولدهام (1976)، برای سنجش توانمندسازی ساختاری از پرسشنامۀ اسچینگر و همکاران (2001) و برای سنجش رضایت بیماران از پرسشنامۀ بوماه و همکاران(2017) استفاده شده است. برای تعیین روایی از روش صوری و برای پایایی از آلفایکرونباخ (رهبری تحولآفرین0.90، رضایتشغلی0.93، توانمندسازی ساختاری 0.81، رضایت بیماران0.86) استفاده شد. جهت تجزیهوتحلیل اطلاعات از مدلسازی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر به کمک نرم افزار آموس استفاده شد.یافتهها: یافتههای تحقیق نشان داد رهبری تحولآفرین تأثیر مثبت و معناداری بر توانمندسازی ساختاری با ضریب 41/0 دارد. همچنین تأثیر مثبت و معنادار توانمندسازی ساختاری بر رضایت شغلی کارکنان با ضریب 53/0، تأثیر مثبت و معنادار توانمندسازی ساختاری بر رضایت بیماران با ضریب 38/0 و تأثیر مثبت و معنادار رضایت شغلی کارکنان بر رضایت بیماران با ضریب 46/0 تأیید شد. همچنین اثر غیرمستقیم رهبری تحولآفرین بر رضایت شغلی کارکنان و رضایتمندی بیماران از طریق توانمندسازی ساختاری و اثر غیرمستقیم توانمندسازی ساختاری بر رضایت بیماران از طریق رضایت شغلی تأیید شد.نتیجهگیری: بهکارگیری سبک رهبری تحولآفرین از سوی مدیران بیمۀ سلامت ایران، در وهلۀ نخست به بهبود توانمندسازی ساختاری منجر شده که متعاقباً باعث افزایش رضایت شغلی کارکنان و بیماران و سایر دریافتکنندگان خدمات از سازمان مذکور خواهد شد. سازمانهای خدماتمحور بهمنظور ارتقای سطح کیفیت خدمات و جلب رضایت مراجعان و دریافتکنندگان خدمات میتوانند بر سبک رهبری تحولآفرین، توانمندسازی ساختاری و رضایت شغلی کارکنان تمرکز نمایند.
مطالعات اجتماعی بیمه
مجتبی پورسلیمی؛ مرجان کریمی طرقبه؛ سمانه کوهجانی
چکیده
پیشینه و اهداف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مدیریت منابع انسانی سالم، ذهنیت استرس مثبت و بهزیستی جمعی کارکنان شرکتهای بیمه بر عملکرد آنها انجام شد.
روششناسی: این پژوهش کاربردی و از نوع پیمایشی- توصیفی و مبتنی بر دیدگاه سود متقابل است که به بررسی مدل مفهومی اقتباسی از مطالعهای خارج از کشور پرداخته است. جامعه آماری مطالعه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مدیریت منابع انسانی سالم، ذهنیت استرس مثبت و بهزیستی جمعی کارکنان شرکتهای بیمه بر عملکرد آنها انجام شد.
روششناسی: این پژوهش کاربردی و از نوع پیمایشی- توصیفی و مبتنی بر دیدگاه سود متقابل است که به بررسی مدل مفهومی اقتباسی از مطالعهای خارج از کشور پرداخته است. جامعه آماری مطالعه شامل کارکنان سطوح مختلف شرکتهای بیمهای در سطح شهر مشهد بود که نامعلوم درنظر گرفته شده است. تعداد 450 پرسشنامه در بین اعضای جامعه آماری توزیع و در نهایت تعداد 384 پرسشنامه معتبر بهعنوان نمونه با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده گردآوری شد. ابزار مورد استفاده برای گردآوری دادهها پرسشنامه اقتباسی از مبانی نظری در مقیاس پنج گزینهای لیکرت بود. تجزیه تحلیل دادهها از روش مدلسازی معادلات ساختاری و با کمک نرم افزار اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس انجام شد.
یافتهها: نتایج آمار توصیفی نشان داد متغیر مدیریت منابع انسانی سالم دارای میانگین 29/4، استرس مثبت 29/4، خستگی عاطفی جمعی 08/4، عجین شدن جمعی 16/4 و متغیر عملکرد دارای میانگین 15/4 میباشد. نتایج تحلیل مسیر نیز از تأیید کلیه فرضیات پژوهش حکایت داشت. علاوهبر اینکه مدیریت منابع انسانی سالم بر ذهنیت استرس مثبت، ذهنیت استرس مثبت بر ابعاد بهزیستی جمعی تأثیرگذارند. همچنین، ذهنیت استرس مثبت و بهزیستی جمعی ارتباط بین مدیریت منابع انسانی سالم و عملکرد را میانجیگری میکند.
نتیجهگیری: نتایج تحلیل دادهها نشان داد که مدیریت منابع انسانی سالم در شرکتهای بیمهای به ایجاد یک مکان سالم به لحاظ روانشناختی کمک نموده و از این طریق سبب افزایش امنیت شغلی، افزایش تعهد و درگیری بیشتر کارکنان با شغل میشود. در واقع، مدیریت منابع انسانی سالم تأکید مضاعفی بر تلاش کارکنان برای پیشگیری از تهدیدات سلامت دارد که میتواند با عجین شدن جمعی و عملکرد سازمانی ارتباط مستقیم داشته باشد. در نتیجه، توجه به اقدامات مدیریت منابع انسانی در راستای تأمین بهداشت روان کارکنان صنعت بیمه و پشتیبانی از این اقدامات جهت پیشگیری از فرسودگی شغلی در کنار برنامهریزی منابع انسانی با همکاری کارمندان این صنعت، ارزیابی دائمی و سیستماتیک اقدامات منابع انسانی سالم و پشتیبانی و تأکید مدیریت عالی بر اهمیت محیط کار سالم به لحاظ روانشناختی میتواند یادگیری و رشد، بهرهوری و استرس مثبت در محل کار را تحت تأثیر قرار دهد.
مطالعات اجتماعی بیمه
مریم قاسمی؛ علیرضا داورزنی
چکیده
هدف: کشاورزان خرده مالک در مواجه با حوادث زیانبار طبیعی بسیار آسیبپذیر هستند و بیمه محصولات کشاورزی ابزاری برای مدیریت ریسک و حمایت از آنان در برابر مخاطرات است که میتواند حیات تولید زراعی را در کشور تضمین کند. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف شناسایی و اولویتبندی راهبردهای مطلوب توسعه بیمه محصولات کشاورزی انجام شده است.روششناسی: ...
بیشتر
هدف: کشاورزان خرده مالک در مواجه با حوادث زیانبار طبیعی بسیار آسیبپذیر هستند و بیمه محصولات کشاورزی ابزاری برای مدیریت ریسک و حمایت از آنان در برابر مخاطرات است که میتواند حیات تولید زراعی را در کشور تضمین کند. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف شناسایی و اولویتبندی راهبردهای مطلوب توسعه بیمه محصولات کشاورزی انجام شده است.روششناسی: این تحقیق به لحاظ روش از نوع توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی- توسعهای است. نمونه آماری مورد مطالعه شامل 160 نفر از کشاورزان بیمهشده و بیمهنشده بود. همچنین، از پرسشنامه برای گردآوری دادهها استفاده شد و دادههای گردآوری شده با دو ابزار مدیریت استراتژیک SWOT و QSPM تجزیهوتحلیل شدند.یافتهها: نتایج نشان داد استراتژیهای «تدافعی»، استراتژیهای بهینه برای گسترش بیمه کشاورزی در بین کشاورزان خرده مالک است. همچنین، به کمک ماتریس برنامهریزی استراتژیک کمی، راهبرد کانونی «تبیین علمی موانع توسعه بیمه کشاورزی و تقویت تحقیقات علمی درخصوص عوامل موثر بر پذیرش بیمه از سوی بهرهبرداران خرده مالک» با امتیاز 5/4 معرفی گردید.نتیجهگیری: با استفاده از راهبردهای ارائه شده و عمل به پیشنهادهای اجرایی این پژوهش میتوان در جهت کاهش نقاط ضعف و جلوگیری از تهدیدها عمل نمود و بیمه محصولات کشاورزی در میان کشاورزان خرده مالک را توسعه داد.